به گزارش دیار عالمان؛ گلپایگان همواره مهد شعر و شاعری بوده است و شاعران بزرگی نیز در خود پرورانده که با توجه به این سبقه ادبی شهرستان به سراغ خانم زهره ملکی یکی از معلمان خوش بیان شهرستان رفتیم که با تخلص ملک و صبا اشعار خود را سروده اند.
چگونه به شاعری روی آوردید؟
به نام خدایی که از مشتی خاک، روحی ساخت که از پلگان این قفس مادی، راهی به سوی معراج اندیشه بسازد. خدایی که بر قلب انسان نور محبت و احساسی پاک را دمید تا چشمان بصیر او، نسبت به هر چه می بیند بی تفاوت و بیخیال نباشد.
و من هم یکی از ان هزاران پدیده ای بودم که نگاهم به دنبال کشف رابطه ناممکن ها بود. در دوران دبیرستان و شاید یه کم قبل از آن، دلم می خواست احساسم را در قالب زیباترین کلام موزون به دل سپید کاغذ بسپارم تا برای همیشه عکسی از یک لحظه ناب در خاطر داشته باشم.یادم هست اولین باری که یکی از اشعارم در مجله ان روز کانون فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد شوق وصف ناپذیری در من برای ادامه سرودن شعر به وجود آمد و این انگیزه، خود باعث شد که من بتوانم به مجموعه لغات و ترکیباتی که در ذهنم انباشته شده بود را نظم ببخشم و ان ها را به رشته کلام در بیاورم .
دومین جرقه ای که شدت این انگیزه را در من بیشتر کرد پخش یکی از اشعارم در قالب یک بهاریه از برنامه صبح جمعه با شما بود. ترانه ای بسیار زیبا که با اهنگ و ملودی خاصی ترکیب شده بود و معایب شعری ان را پوشش داده بود.
این تنلگری شد بر شیشه ظریف احساس، که باز هم از رو نروم و به صورت جدی به سرودن شعر و نوشتن متن های ادبی و حتی گاهی داستان های کوتاه بپردازم.
در دوره دانشجویی هم این روند ادامه داشت و محتوای اشعارم بیشتر در زمینه مفاهیم و درد های اجتماعی، وصف طبیعت و دردو دل هایی بود که نمی توانستم به کسی بگویم ولی تنها رازدارم چهره سپید کاغذ بود که صبورانه اشعار کم وزن مرا تحمل می کرد.
قالب شعریتان بیشتر به چه سبکی است و آیا اشعار چاپی نیز داشته اید؟
قالب های شعریم بیشتر مثنوی، رباعی و گاهی غزل بود و چند موردی هم در قالب شعر نو کلماتی را به زنجیر کشیدم تا بیان حال من در روزگار معاصر باشد.
چند سالی در یکی از رونامه های شهرستان، به صورت پراکنده فعالیت داشتم و به مناسبت های مختلف مقاله و اشعاری را برای چاپ می فرستادم.
مسیر فکری من بعد از مشغول شدن به حرفه مقدس معلمی تا حدودی تغییر کرد ، فضای شعریم از احساس های درونی و اختصاصی فاصله گرفت و دغدغه ام بیشتر مسائل اجتماعی و مردمی شد به طوری که مقالات و اشعارم با محتوایی اجتماعی که گاهی از چاشنی طنز و انتقاد هم در ان استفاده می کردم در روزنامه به چاپ می رسید.
علاقه زیادی داشتم که خداوند این سعادت را نصیبم کند که بتوانم ابیاتی را در مدح ائمه اطهار بسرایم و چندین بار موفق به این کار شدم هر چند خیلی خودم را راضی نمی کرد ولی کمی از عطشم در این مسیر کم می شد.
نظرتان در مورد تفاوت دید شعر نسل امروز با گذشته خودتان چیست؟
اما نظرم در مورد تفاوت دید شاعرانه نسل جوان امروز با بچه های نسل دهه 60 یا 70 و بعد از ان، این است که:
به نظر من شعر و محدوه آن را نمی توان در دهه های مختلف و دوره های زمانی مرز بندی کرد و برای سبک و سیاق آن، مرز و حدودی تعریف کرد.
آن چه که تغییرات در محتوای شعر و قالب آن را ایجاد می کند، تغییر فرهنگ و ادب ورسوم زندگی و رفتار های اجتماعی است.
به طوری که که نمی توانیم خواسته ها و توقعات و جریان های فکری مثلا دهه 60 را با دهه 70 و 80 یکسان بدانیم آن هم به خاطر شرایط خاص اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی
ولی به طور مطلق نمی تونیم بگویم شعر دهه 60 اینگونه بود و دهه 80 به سبک و سیاق دیگر.
از جمله اتفاقاتی که در دهه 80 افتاد این بود که تلاش کردند در نوع قالب شعری تغییراتی را به وجود بیاورند. به همین خاطر سرودن رباعی را تا حدودی مرسوم کردند اما نسل جدید مخصوصا در شهر خودمان زیاد از این جریان استقبال نکردند.
جوانان گلپایگانی با توجه به شناخت و بازخوردهایی که از ان ها در نوشته ها و اثارشان داشتیم بیشتر تمایل داشتند که احساسات درونی خویش در قالب شعر نو و یا غزل بسرایند که البته در غزل مسیر تقلید را برگزیدند.
در دهه 90 و کمی قبل از ان، جریان های فکری دچار تغییر و تحول شد در قشر دانش آموزی می توان گفت بیشتر اشعار بار احساسی و عاطفی دارند و در قالب های شعر نو سروده می شوند .
تاثیر پذیری از فضای مجازی و همچنین ارائه اشعر از مسیر سریع و آسان به مخاطبان از طریق کانال های اختصاصی و ادبی، جریانی بود که در این دهه به شدت رواج پیدا کرده شاید تنها حسن ان را بتوان در گرفتن حس مخاطب نسبت به شعر ارائه شده دانست یعنی مخاطب خیلی راحت و انلاین نظرش در مورد کم و کیف اشعار سروده شده بیان می کند و حتی می تواند در تعییر منش و طرز فکری شاعر هم اثر گذار باشد.
فناوری های جدید در فضای مجازی، شاید احساس و جریان شعری را به یک نوع تصویر سازی و ارائه تصاویر گرافیکی تبدیل کرده است.
شعر از دورن شاعر نمی طراود، سطحی و مقطعی است ، معنا در میان واژه ها و ترکیبات تازه گم می شود. همه چیز به روز است اما پیشرفت در سطح فنی و علمی در حیطه ادبیات در شاخه شعر، رو به ضعف گذاشته و حس تقلید پذیری از سر شاخه های اندیشه های خام غربی در بافت کلام و زنجیره گفتار در قالب شعر دیده می شود.
در حالی که حس یک شاعر جوان در دهه های قبل غنی تر، پاک و عمیق تر بوده است.
البته این نظر شخصی من است امیدوارم هر ما، چون گذشته در مسیر تعالی ندیشه پیش قدم باشد ما همچنان در اول راهیم شعر باید پویا باشد و با توجه به نیاز های عاطفی و اجتماعی موضوع و حتی قالب آن به تناسب تغییر یابد. از تقلید دوری شود و نو آوری و ساخت ترکیبات و کلمات جدیدکه در خور سعر فاخر ایرانی است باید رواج پیداکند. یعنی شعر من شباهتی به اشعار شاعر دیگر نداشته باشد حسی که انتقال می دهد متفاوت باشد و منحصر به خودم .