به گزارش پایگاه تحلیلی خبری شهرستان گلپایگان به نقل از برهان؛ سبک زندگی در یک معنای عام و نه بر اساس آنچه در متون مطالعات فرهنگی به عنوان مسالهای پست مدرن شناخته میشود؛ به عنوان تظاهرات بیرونی و علنی فرهنگ هر جامعهای قابل ارزیابی است. فرهنگ هر گروه، اجتماع و یا جامعهای در بردارندهی عناصر و اجزایی در ابعاد و لایههای گوناگون است که تجلی و ظهور عینی و بیرونی آن در قالب رفتارها و تعاملات افراد با سایرین و نیز در شوون و ابعاد مادی فرهنگ نظیر معماری، شهرسازی، نوع پوشش، رفتار مصرفی و … قابل رویت است. سبک زندگی در این روایت ظهور عینی و ملموس لایه های درونی فرهنگ یعنی باورها و ارزشهای آن فرهنگ میباشد. روابط و تعاملات میان لایههای مادی و غیرمادی فرهنگ و یا لایههای بیرونی و درونی آن همواره یک سویه و تعینیافتگی آنها همواره از درون به بیرون و از لایههای معنایی و غیرمادی به لایههای مادی نیست؛ به عبارت دیگر نباید تصور بر این باشد که لایههای درونی و معنایی فرهنگ یعنی نظام اعتقادی و ارزشهای آن تعین یکسویهی سبک زندگی به عنوان لایهی مادی فرهنگ را رقم میزند، بلکه در شرایطی لایههای بیرونی و مادی فرهنگ نیز بر لایههای درونی و معنایی آن تاثیرگذار بوده و اساساً رابطهی میان ابعاد گوناگون و لایههای مختلف آن باید باید دو سویه و دیالکتیکی که در آن اجزا و ابعاد دارای برهمکنشهایی با یکدیگر میباشند به تصویر کشیده شود. بر این اساس سبک زندگی تنها از عوامل درونی فرهنگ ناشی نشده و تغییر در آن میتواند به عواملی خارج از فرهنگ بومی نسبت داده شود که در نهایت اجزای دیگر را نیز متاثر خواهد ساخت.
اهمیت سبک زندگی ، باعث شده است تا قدرتهای امپریالستی و کشورهای دارای توفق اقتصادی در راستای تامین منافع به ویژه اقتصادی خود عمده همت خود را معطوف به تغییر سبک زندگی این جوامع دیگر نمایند.
ویژگی عینی بودن سبک زندگی به عنوان بیرونیترین لایهی فرهنگ باعث میشود تا در برخورد با فرهنگهای دیگر پیش از هر بعد و جلوهی دیگری از فرهنگ به چشم آید و از این روی به عنوان شاخص آن فرهنگ بازشناخته میشود؛ این در حالی است که لایههای درونی تر فرهنگ، نظیر ارزشها یا نظام اعتقادی و باورهای آن، که درونیترین لایهی هر نظام فرهنگی است و هستهی سخت آن را تشکیل میدهد در این تعاملات کمتر به چشم آمده و جز در تحلیلهای تخصصی و علمی معمولاً از سوی عموم توجه چندانی به آن نمیشود.
مسالهی دیگر دربارهی سبک زندگی هر فرهنگ و جمعی این است که از یک سو به علت این که خود همواره در حال تغییر و تحول است و در گذر زمان و به ویژه در فرهنگهای پویا متناسب با شرایط زمانی و مکانی متحول میشوند و انعطافپذیری بیشتر آن به نسبت سایر ابعاد و لایههای فرهنگی، در برخورد با فرهنگهای غیر عمدتاً بیش و پیش از سایر ابعاد تحت تاثیر قرار گرفته و تغییر میکند. به عبارت دیگر تغییرات فرهنگی در اثر تبادلات یا برخوردهای بین فرهنگی عمدتاً از لایه و مظاهر مادی فرهنگ و سبک زندگی شروع میشود و پس از آن سایر ابعاد و لایههای فرهنگی را تحت تاثیر قرار داده و تغییر میدهد.
نتیجهای که بر نکات اخیرالذکر مترتب میشود این است که بخش عمدهای از تغییرات فرهنگیای که در جوامع و اجتماعات مختلف به وقوع پیوسته و فرهنگ بومی آنها را به چالش میکشد عمدتاً در شروع تحولات و تغییرات در سطح مادی فرهنگ و لایهی رویی آن رخ میدهد و منجر به تغییر سبک رفتاری بخشی از افراد جامعه در حوزههایی خاص میگردد. این تغییرات در قالب فرآیندهای اجتماعی گوناگون فراگیر میشود و به تدریج رفتارهای بخش غالبی از اعضای جامعه را شکل خواهد داد. از سوی دیگر از آنجایی که فرهنگ و فرآیندهای فرهنگی در قالب و چارچوب سیستم و نظام قابل تحلیل و ارزیابی است، تغییر در این لایه از فرهنگ نمیتواند فارغ از برهمکنش با، و تاثیر بر دیگر لایههای درونیتر فرهنگ و به ویژه ارزشهای بنیادین آن فرهنگ، و در مراحل بعد نظام باورها و اعتقادات آن باشد. بر این اساس میتوان گفت تغییر در نظام رفتاری و سبک زندگی نمیتواند به دور از تغییر در نظام ارزشی و شناختی انسان باشد؛ هر چند تقدم و تاخر آنها و چگونگی عاملیت و نیز مکانیسم تاثیرات متقابل میان آنها، به ویژه در نسبت با اقشار و طبقات مختلف اجتماعی و جایگاه آنها در نظام قشربندی هر اجتماع یا جامعهای سخنی مناقشهبرانگیز و دارای وجوه و پارامترهای مختلفی خواهد بود.
در مجموع اهمیت سبک زندگی و ویژگیهای برشمرده شده برای آن، باعث شده است تا قدرتهای امپریالستی و کشورهای دارای توفق اقتصادی در راستای تامین منافع به ویژه اقتصادی خود در سایر جوامع و در برخورد با فرهنگهایی که زمینههای اعتقادی و ارزشی و در پی آن نظام رفتاری آنها در جهتی مخالف با منافع این قدرتها قرار دارد؛ و نیز از آنجایی که تجربهی آنها در طول سالهای طولانی استعمار و استثمار سایر جوامع آنها را به این نکته واقف ساخته که تغییر اصول اعتقاد و ارزشهای بنیادی فرهنگ به عنوان هستهی سخت فرهنگ آنها حداقل در کوتاه مدت ممکن نبوده و با مقاومتهایی همراه است و به عبارت دیگر اعمال تغییر از درون به بیرون با ممانعت این فرهنگها روبرو میشود، و این گونه تغییرات معمولاً در بلند مدت و در فرآیندهای بین نسلی به ثمر مینشیند، عمده همت خود را معطوف به تغییر سبک زندگی این جوامع نموده و درصدد ترویج و نهادینهسازی آن شیوههایی از زندگی بر میآیند که تامین و تضمینکنندهی منافع آنها در کوتاهمدت و بلندمدت باشد.
دربارهی خاص جامعهی ایران نیز این نکته فراموشناشدنی است که تعارض ایدئولوژیک آن با غرب و قدرت نرم آن که ثمرهی انقلاب شگرف اسلامی است، ماهیت فرهنگ مادی غرب را به چالش کشیده و با آن به مبارزه برخاسته است. از این روی موقعیت جامعه و فرهنگ اسلامی ایرانی برای نظام امپریالیستی دغدغهای اساسی و مسالهای حیاتی به شمار میآید. علاوه بر این فراگیری و اشاعهی آثار و پیامدهای انقلاب اسلامی به سایر جوامع و گسترده شدن میدان منازعه و درگیری به گسترهی تمدنی، احساس خطر فرهنگ و تمدن مادی غرب را شدت میبخشد. از همین روی است که تلاش برای استحالهی فرهنگی و ارزشی جامعهی ایران به صورت خاص در دستور کار غرب و امپریالیسم جهانی قرار میگیرد. در این منازعه، در حالی که قدرت و برتری ایدئولوژیک فرهنگ و تمدن اسلامی با توجه به بحران ایدئولوژیهای رو به اضمحلال غربی، نقطهی اتکا و برتری فرهنگ اسلامی به شمار میرود؛ در وجه مقابل اما قدرت غرب در نظامسازی اجتماعی و ساماندهی سبکهایی از زندگی است که در ذیل فرهنگ لذتگرای غربی و با داعیهی جهانشمولی و عام بودن در لوای شعارهای دلفریبی چون توسعه و رفاه به سایر جوامع گسیل داشته است. این مساله یعنی نظامسازی اجتماعی و رواج یافتن سبک زندگی متناسب با فرهنگ اسلامی به علت عدم حضور دین در مصدر اجتماعی و سیاسی جامعه در دورهای طولانی از مسایلی است که خلای نظری و عملی آن به شدت احساس میشود.
تغییر در سبک زندگی علاوه بر آن که در کوتاه مدت منافع امپریالیسم جهانی را برآورده میسازد، در بلند مدت نیز در جهت رقابت و تعارض ایدئولوژیک آن با فرهنگ اسلامی دارای کارکرد است.
اما سبک زندگی چرا مهم است؟ و چرا باید به آن توجه داشت؟
پذیرش یک سبک زندگی جدید متفاوت از آنچه تاکنون رواج داشته و مورد پذیرش عموم جامعه بوده، در اولین مرحله منجر به جابجایی نیازها و تغییر اولویتهای افراد و بالتبع تغییر هنجارها و نظام رفتاری جامعه میشود. در مرحلهی بعد اما ارزشهای کاربردی و روزمرهی جامعه تحت تاثیر قرار گرفته و تداوم این فرآیند سرانجام و از آنجایی که نظام شناختی و ارزشی انسان هیچ گاه تعارض میان اندیشه و عمل و یا عقیده و رفتار را برنمیتابد و در صدد یکسانسازی عقیدتی و شناختی و همسانسازی عقیده و رفتار برمیآید، به تدریج ارزشهای بنیادین جامعه و در نهایت نظام عقیدتی و هستهی سخت فرهنگ را در راستای تغییرات اعمال شده در سطوح بیرونی فرهنگ جرح و تعدیل میکند.
بنابراین تغییر در سبک زندگی علاوه بر آن که در کوتاه مدت منافع امپریالیسم جهانی را برآورده میسازد، در بلند مدت نیز در جهت رقابت و تعارض ایدئولوژیک آن با فرهنگ اسلامی دارای کارکرد است.
در این حالت فرهنگ میزبان با درک تعارضها که خود را به صورت عریان آشکار میسازند، دفاع لازم را از نظام عقیدتی و ارزشی خود به عمل میآورند. این مقوله به ویژه برای فرهنگ غنی و مستحکم و عقلانی شیعه صادق است. در مقابل تغییر در سبک زندگی آن هم در یک فرآیند تدریجی و بطئی که در غالب مواقع و در بادی امر از حوزههایی از رفتار افراد رخ میدهد که در منطقهالفراغ فرهنگها تعریف شده است (مثلاً شیوهی مصرف) و فرهنگها برای آنها دستورالعمل مشخص و نظام هنجاری معین و سختگیرانهای ندارند با کمتر مقاومتی مواجه شده و راحتتر مورد پذیرش قرار میگیرد. از این روی به نظر میرسد سبک زندگی به عنوان مجرای آسیبپذیر فرهنگ اسلامی در برابر غرب به حساب میآید که باید در جهت ترمیم آن گام برداشت.
در عین حال اما پرداختن به مقولهی سبک زندگی ورای برخی شعارزدگیهایی که متاسفانه از سوی برخی دامنگیر منویات رهبر معظم انقلاب میشود، الزاماتی دارد که پرداختن به آن مجالی دیگر میطلبد.(*)
منابع: