به گزارش دیار عالمان به نقل از صاحب نیوز، برنامه تلویزیونی هفت، شب گذشته با حضور مسعود فراستی و شهاب اسفندیاری و با موضوع نقد و بررسی فیلم سینمایی فروشنده ساخته اصغر فرهادی از شبکه سیما روی آنتن رفت.
بهروز افخمی در ابتدای برنامه با اشاره به اینکه فروش کل سینمای ایران در ۶ ماه نخست امسال با احتساب سینماهای غیرمکانیزه و هنروتجربه به بیش از ۱۲۰ میلیارد رسید زمان را در اختیار منتقدان گذاشت.
در ابتدا شهاب اسفندیاری با تمجید در فراستی گفت:اولا لازم است برخلاف تصور عامه درباره مسعود فراستی ،ستایش کنم از نقد سازنده او در نقد پس از انقلاب. در زمانی که هنوز ابراهیم حاتمی کیا این کارگردانی فعلی نبود مسعود فراستی با نقد و تعریف فیلم او را شناساند. یا کتابی که درباره «زیر نور ماه» رضا میرکریمی یا «بچه های آسمان» مجید مجیدی…
اسفندیاری در ادامه صحبت را به نقد کشاند و افزود: در نقدهای اخیر مسعود هم نقد «ایستاده در غبار»، «چ» نقدهای بسیار استوار و جدی است و کسی حس دشمنی او با فیلمساز را نمی کند. برای همین است که من می خواهم به شدت انتقاد کنم که چرا مسعود فراستی و برنامه هفت کاری می کنند تا عقلانیت از نقد دور شود و فضای دوقطبی شکل گیرد که مخالفت با نقد او به مثابه دینداری و بی دینی، ناموسی و بی ناموسی و … شود. گویی مینی است که زیر پای یک فیلم کار می گذارد.
این منتقد سینما، در ادامه سخنان خود گفت: چون شما در تلویزیون جهموری اسلامی نقد می کنید برخی فکر می کنند همه اینها توطئه هایی است که کشیده شده است یا کسی از او خواسته چنین کاری کند. حال اینکه اینطور نیست. اصلا موضع او موضع حکومتی نیست. برعکس برخی از نقدهای مسعود فراستی ضد مصالح جمهوری اسلامی است. حالا وقتی کلمات و تعابیری مسعود فراستی استفاده می کند که هیجانی و احساساتی است، برخی از حزب اللهی ها گمان می کنند باید احساس تکلیف کنند و به پا خیزند. لذا بجای ایجاد یک فضای هیجانی مطابق نقدهای مکتوب مسعود فراستی، فضای عقلانی ایجاد کنیم.
مملکتم را تحت هیچ شرایطی نمی فروشم!
مسعود فراستی نیز در پاسخ به اسفندیاری با بیان اینکه همیشه و در همه نقد ها دو خط را دنبال کرده ام گفت: در تمام نقدهای من چه آنجا که یک ساعت وقت داشتم و چه آنجا که سه دقیقه وقت داشتم دو خط را دنبال کردم. یک خط فرم است و دیگر خط جهان؛ آن خط هم این است که من این مملکت را تحت هیچ شرایطی نمی فروشم و به مزایده نمی گذارم. اصولم را هم نمی فروشم. نقد را هم نمی فروشم. من با صدای بلند میان روشنفکران می گویم من از سال ۵۷ تا الان به صورت تئوریک طرفدار جنگ تحمیلی هستم و مخلص رزمندگانش هستم.
فراستی ادامه داد: تو به درستی می دانی که ایستادن روی نظرات خسارت دارد. من فریدون جیرانی را در نقد فیلم «پایان نامه» دیدم رنگش پریده، گفتم چه شده. گفت می دانی چه شده؟ امشب بدترین شب هفت است. فیلم، فیلم نظام است و تو هم که هیچ چیزی حالی ات نمی شود! گفتم نگران نباش. گفت مراقب باش! حواست باشد. گفتم من برایم این چیزها مهم نیست. مسئله من فیلم است و بابتش هزینه خواهم داد. رفتیم. در میز نقد گفتم یک پلان مثبت در فیلم نداری! از رهبری و انقلاب و … صحبت کرد. گفتم ربطی ندارد اینها را در فیلم ات نداری. دوستانی که آن زمان بودند چنان جوی راه انداختند که فیلم، فیلم نظام است و نقد هیس! منتقدان زمان پشت من آمدند که تو روی مین برو تا ما حرف بزنیم. لذا من وظیفه ام می دانم به عنوان منتقد تا با فیلم خوب یا بد مواجهه شوم و مواجهه ام را اعلام کنم و از آن نترسم.
بهروز افخمی، مجری و تهیه کننده برنامه هفت در خصوص فضای روانی ایجاد شده پیرامون فیلم سینمایی فروشنده گفت: فشار روی منتقدین فروشنده آنقدر زیاد است که سعید قطبی زاده می گوید بخاطر فشارهای وارد بر من، درباره نقد این فیلم به هفت نمی آیم!
فرهادی از سؤالاتی که ساخته کیف می کند
در بخش بعدی این برنامه تلویریونی، منتقدان به طور خاص به نقد فیلم سینمایی ((فروشنده)) پرداخته و پیرامون این فیلم به گفتگو پرداختند که شرح آن را زیر می خوانید:
مسعود فراستی: «فروشنده» در همه زمینه ها ماقبل بد است. در زمینه کارگردانی آن قدر بد است که اگر کسی غیر از فرهادی آن را کارگردانی کرده بود، هو می کردند. اشتباهات فاحشی دارد. اصغر فرهادی خوشحال است که مردم پر سوال از سالن سینما بیرون می آیند؟ پرسوال از چه چیز؟ مخاطبان هنوز نمی دانند درحقیقت چه روی داده است. او در مصاحبه هایش یک جا می گوید تجاوز شده یک جا می گوید نشده. فرهادی از این سوالاتی که ساخته کیف می کند.
اسفندیاری : جوی به وجود آمده بود که هر کس از «فروشنده» حمایت کند، بی ناموس است. حتی به آقای خاموشی (رئیس سازمان تبلیغات اسلامی) میگفتند تو حاضری با خانواده ات فیلم را ببینی؟ انگار که «فروشنده» فیلم پورن است!
بهروز افخمی: سؤال این است که اساسا می شود درباره فیلمی که یک قاعده استثنایی را طرح می کند می توان یک نتیجه اجتماعی گرفت؟ گفت: این کاری است که فرهادی کرده و از یک استثنا نتیجه اجتماعی گرفته است.
اسفندیاری: اساسا نمی توان فیلمنامه نویس را بخاطر طرح یک سوژه استثنایی برای طرح یک مسئله اجتماعی مزمت کرد. اما اولا یک تم ادامه دار در فیلم های اخیر فرهادی، مسئله اخلاق و قضاوت زود اجتماعی است. فیلم های فرهادی دشواری قضاوت اجتماعی را برای مخاطبان جا می اندازد. این نسبی گرایی نیست که شما گفتید. این فیلم نسبی گرا نیست.
تمام فیلم، فرهادی است که به کاراکتر ها سنجاق شده
فراستی: این فیلم مشکل اصلی شخصیت دارد. در ابتدای فیلم شهاب حسینی روی پشت بام خطاب به دیگری می گوید این شهر را باید ویران کرد و او جواب می دهد این شهر یکبار ویران شده است و بنا شده و این شده. بهتر نمی شود! این شعار سیاسی است که برای دهن آن فرد نیست و بدون شخصیت پردازی از زبان او زده می شود! در این صورت حرف می شود موضع کارگردان. اینجا این دیالوگ بین این دو نفر چه چیزی است؟
من می گویم میخواهی متلک بیاندازی، خب بگو متلکت را اما در شخصیتت. اینجا فقط کانسپت است. فرهادی یک دکمه دارد به اسم “حریم خصوصی” و برای این دکمه می خواهد کُت بسازد. نه قصه دارد، نه شخصیت دارد. وقتی شهاب حسینی در ابتدای فیلم در کلاس درس درباره فیلم «گاو» حرف میزند و می گوید برخی رفته رفته گاو می شوند، می خواهد بگوید آخر فیلم خودش گاو شد؟! بعد سیلی می زند؟ شخصیت پاره پاره است. نه تیپ است نه شخصیت. همه اش فرهادی است که خود را به کاراکترها سنجاق می کند.
اصل مسئله فیلم چیست؟ بحث درست بعد از تجاوز است. یعنی داستان اینجاست. هیچکاک یک قصه ای دارد؛ شوهری وارد خانه می شود می بیند به زنش تجاوز شده. می روند بیرون و زن اولین مردی را که می بیند می گوید این بوده، من آن فرد را در انتقام می کشد! ولی فروپاشی روانی به حدی است که این فقط یک مرحم است. شب وارد وقتی خانه می شود و صبح از خانه بیرون می روند، زن مجددا اولین مردی که می بیند می گوید این فرد بوده! ینی فاجعه. یعنی ویرانی روانی برای این خانواده، اما در فروشنده نیز قصه از پلان آخر فیلم شروع می شود و بعد تمام می شود. بعد از داستان تجاوز و تعدی، رابطه بین این دو آدم مسئله است. نه پیرمرد و نه آن تئاتر مسخره. تمام درون این دو آدم مسئله است. فیلم دقیقه ۱۲۱ است که در دقیقه ۱۲۲ هم تمام می شود.
امروز دوره هیچکاک و تارکوفسکی گذشته
اسفندیاری: فرهادی تنها می گوید با یک انقلاب همه مشکلات را نمی شود حل کرد. این شخصیت که یک شخصیت روشنفکر و امروزی است برایش یک اتفاق می افتد. حادثه تعرض و ورود یک فرد غریبه به خانه اتفاق مهمی است و روان آن مرد را نابود کرده است. و قصه همین است. چطور می گویید قصه ندارد؟ اوج قصه تجاوز است. اگر سینمای فرهادی قصه ندارد، کیارستمی قصه دارد؟
آقای فراستی امروز دوره هیچکاک و تارکوفسکی گذشته و الان دیگر دوره نولان است. این دوگانه هیچکاک و تارکوفسکی تمام شده است. من طرفدار سینمای متعهد، اخلاقی، پیام دار و… هستم. و با سینمای هنر برای هنر مخالفم. اما وقتی در این سینما با دو فیلمساز اجتماعی دغدغه مند اینگونه برخورد می کنیم، اگر فروشنده را بخاطر پیام دار بودن بکوبیم پس تمام فیلم های دفاع مقدس ما را باید بکوبیم.
فراستی: من با سینمای پیام دار یا فرهادی مشکلی ندارم. مشکل اینجاست این پیام باید در قصه بگنجد. این فیلم فرهادی قصه ندارد. تم فیلم فرهادی، تم تجاوز و فحشا است که بعد از انقلاب تابحال نداشته ایم. از این تجاوز به پیام هایی که تو می گویی می رسیم.
اسفندیاری: من خیلی فیلم فروشنده را دوست ندارم و فیلم ایده آلم نیست. می خواهم بگویم درواقع موضعم دفاع از یک فیلم و فیلمساز نیست.
فراستی: آدم ها در لحظه هایی دچار خشونت می شوند و این خشونت گاهی به فاجعه تبدیل می شود. و فرهادی می خواهد این خشونت را کنترل کند و پیام این است. فرهادی در میزانسن سه نفره آخر فیلم، عماد، همسرش و پیرمرده، طرف پیرمرده است. در نمای سینمایی فرهادی در موضع طرفداری و دلسوزی برای این پیرمرده است. ترحم در تمام مواجهات سینمایی این سکانس مشخص است. اینکه شهاب با تاخیر یک سیلی می زند این طرف برایش مخاطب یک کفی می زند و آن طرف بخاطر همین سیلی به آن جایزه می دهند. کمااینکه در کن گفته شد این سیلی نشان از توحش و خشونت جاری در جامعه است.
اسفندیاری: سیلی بخاطر تجاوز نیست. سیلی بخاطر خیانتی است که این پیرمرد به همسر مهربان خود کرده است.
فراستی: مسئله شهاب حسینی که اصلا همسر پیرمرد نیست. مسئله خودش است. این اولین واکنش هر انسانی نه فقط شرقی در لحظه وقوع چنین حادثه ای است. اما شما صحنه رویارویی این فرد با متجاوز را طوری می چینی که همه چیز به نفع متجاوز است، از طرفی در فیلم هیچ رابطه عاشقانه خوبی بین این زن و شوهر نیست و رابطه خراب است. چرا زن در انتهای فیلم آن رفتار را می کند؟ چرا می رود؟ چرا به پلیس نمی گویند؟ مرد هم که آخته است. ته فیلم رابطه این دو نفر باید باشد که دیگر نیست.
درباره فروشنده به سینمای ایران کلک زده شد
افخمی: من معتقدم درباره این فیلم به گونه ای کلک زده شده است و فیلم را دیر در معرض عموم قرار داده اند که فرصت کمی برای نقد پیدا کند و به عنوان نماینده سینمای ایران به سادگی برای اسکار انتخاب کنند. لذا فضاسازی از جای دیگری شروع شده و ما هم در برنامه هفت در همین راستا به نقد فیلم پرداختیم.
فراستی: چطور کن می پذیرد فیلم با این تاخیر وارد جشنواره شود و جایزه بگیرد؟ چطور کمپانی اسپانیایی ساخت فیلمش را به تاخیر می اندازد؟ بعد هم دختر پادشاه قطر برای فیلم سرمایه گذاری می کند!
اسفندیاری: شما در هفته گذشته برنامه هفت نیز به آمار سایت متاکریتیک اشاره کردید حال اینکه اصغر فرهادی در ۱۰ فیلم اول منتخب جهان فیلم قرار دارد. این چیزایی که می گویید جزء اعتبار جهانی اصغر فرهادی است. او این جایگاه را دارد. این که این مسئله را به لابی عضو ایرانی و سرمایه گذاری کشور عربی و … نسبت دهیم، اشتباه است. یک وزنه بردار ما وزنه بالای سر می برد و طلا می گیرد، ما بدان افتخار می کنیم اما به این اعتبار فرهادی، افتخار نمی کنیم.
ما امروز داریم مواجه می شیم با فیلمسازان مهاجر ایرانی در کشورهای جهان که نماینده آن کشورها در جشنواره های خارجی می شوند. این اتفاق را باید جدی گرفت. عملا فیلمی که پخش کننده قوی در آمریکا نداشته باشد، نمی تواند موفق باشد. برای فرهادی هم دیگر گرفتن اسکار افتخاری نیست. من هم دوست داشتم یک فیلمساز دیگری در سطح جهان مطرح شود و جایزه بگیرد اما این احتمال عملا صفر است.
افخمی: درباره سایت متاکریتیک به نظر درست نمی دانی. ۱۰ منتقد اولی که درباره این فیلم در متاکریتیک حرف زدند، هواداران فیلم و فرهادی هستند و از اینجا به بعد امتیاز فروشنده کمتر می شود که بیشتر نمی شود.
فیلم شبهه ناک است و نباید به اسکار ارسال می شد
فراستی: من با ارسال فیلم هایی با تصویر اگزوتیک به این جشنواره ها مخالفم. فروشنده اگزوتیک است. من می گویم سیاه تر از این بسازید. نسبت خود را با این سیاهی بسازید. آیا بر این سیاهی فائق می آئیم یا سیاهی بر ما چیره می شود؟ این نسبت مهم است.
فیلمی را که روی آن شبه داریم و جامعه و خانواده را می زند و این زدن برای کسب جایزه است، من مسئله دارم. ما چه فیلمی را باید به اسکار بفرستیم؟ فیلمی می فرستیم که شعار سیاسی ما را بدهد؟ فیلمی را می فرستیم که سینما باشد و در عین حال به ارزش های ملی و دینی ما پایبند باشد؟ من معتقدم فروشنده ضدخانواده است و به نظرم فیلمی که شبه ناک است نباید ارسال شود.
اسفندیاری: فرهادی اگر می خواست مثل مخلمباف برای جایزه فیلم بسازد، بعد از «درباره الی»، «جدایی» را نمی ساخت. فرهادی اتفاقا برای من از این جهت ارزشمند است که فیلم خود را می سازد و عقیده خود را دارد.
من به نظرم برای سینمای ایران اگر جایزه بردن اسکار را خوب بدانیم، طبیعتا فیلمی باید برود که پخش کننده بهتری دارد. چون باید با لابی و نمایش در پارتی ها رای کسب کند. هرچند مسئله ضدخانواده بودن مهم است و اگر بتوانیم پخش کننده خوبی برای فیلم های دیگر پیدا کنیم، بهتر است کارگردانان جوان و جدیدی را معرفی کنیم.
انتهای پیام/