به گزارش دیار عالمان، در قرآن کریم سوره توبه آیه 119 چنین آمده است يا ايها الذين آمنوا اتقوالله و كونو مع الصادقين ای کسانیکه ایمان آورده اید از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.
آیا منظور از صادقین معصومان است؟ بر اساس سخن خدا مفهوم صادقین وسیع است ولی از روایات بسیاری استفاده میشود که در اینجا تنها منظور معصومین هستند، سلیم بن قیس هلالی چنین نقل میکند روزی امیرالمومنان علیه السلام با جمعی از مسلمانان مشغول گفتگو بودند از جمله فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا می دانید هنگامی که خدا یا ایها الذین آمنو اتقو الله و کونو مع الصادقین را نازل کرد سلمان گفت: ای رسول خدا آیا منظور از آن عام است یا خاص؟ پیامبر فرمود: ماموران به این دستور همه مومنان اند و اما عنوان صادقین مخصوص برادرم علی علیه السلام و اوصیای بعد از او تا روز قیامت است.
هنگامی گه علی علیه السلام این سوال را کرد حاضران گفتند: آری این سخن را از پیامبر شنیدیم نافع از عبدالله بن عمر در تفسیر آیه چنین نقل میکند خداوند نخست به مسلمانان دستور داد که از خدا بترسند سپس فرمود کونوا مع الصادقین یعنی محمد و اهل بیته با پیامبر اسلام و خاندانش امام صادق علیه السلام یکی از صادقان است که قرآن مومنین را به همراهی با آنان امر کرده است اما سوال اینجاست که این همراهی چگونه است و در چه صورت میتوانیم خود را همراه امام صادق علیه السلام بدانیم؟ اگر بتوانیم در دنیا جزء همراهان واقعی امام صادق علیه السلام باشیم انشاالله که در قیامت هم میتوانیم همراه ایشان باشیم پس لازم است بدانیم همراهی واقعی که قرآن دستور داده چگونه است؟ همراهی صادقانه و اوج همراهی آن است که من و شما مانند امام صادق علیه السلام فکر کنیم، احساس داشته باشیم و رفتار کنیم در این صورت شیعه واقعی آن حضرت خواهیم بود و چقدر حیف است که ما امام صادق علیه السلام را داریم اما مانند ایشان زندگی نمی کنیم.
جلالت قدر ایشان را نمی شناسیم نه اینکه چون شیعه هستیم اینگونه فکر میکنیم. گفت: مالک بن انس بینش فرقه مالکی از اهل سنت امام صادق علیه السلام را اینگونه توصیف میکند چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به دلی خطور نکرده. کسی از جعفر بن محمد فاضل تر باشد ابوحنیفه رییس فرقه حنفی اهل سنت درباره ایشان میگوید: از جعفر بن محمد فقیه تر و داناتر ندیدم.
اینها توصیفاتی است که در مورد وجود و شخصیت مبارک حضرت امام صادق علیه السلام از زبان علمای اهل سنت بیان گردیده میگویند این آقا را باید شناخت و اندیشه و احساس و رفتار مومنانه را از او باید آموخت. باید گفت درک ارزش سرمایه ولایت چگونه است. مردی به محضر امام صادق علیه السلام رسید و از فقر و تنگدستی شکایت کرد امام صادق علیه السلام به او فرمود: این طور نیست که تو میگویی و من تو را فقیر نمی دانم عرض کرد: سرور من به خدا سوگند شما از وضع من خبر نداری و نمونه هایی از فقر خود را ذکر کرد امام علیه السلام سخن او را نپذیرفت تا اینکه از او سوال کرد: اگر صد دینار به تو بدهند حاضری از ولایت ما دست برداری و از ما برائت جویی؟ جواب داد:نه امام پیوسته رقم دنیا را بالا برد و به هزار دینار رساند و آن مرد قسم میخورد که حاضر نیست با این مبالغ از ولایت ائمه علیهم السلام دست بردارد آن گاه امام علیه السلام به او فرمود: آیا کسی که چیزی دارد که به هزار دینار نمی فروشد فقیر است؟ در اینجا نفرت از گناه و ترس از خدا را حضرت چنین بیان میدارد در یکی از سفرها امام صادق علیه السلام به حیره شهری بین کوفه و بصره رفت در آنجا، منصور دوانیقی دومین خلیفه عباسی پسرش را ختنه و جمعی را به مهمانی دعوت کرده بود امام صادق علیه السلام نیز ناگزیر در آن مجلس حاضر بود وقتی که سفره غذا را پهن کردند هنگام غذا خوردن یکی از حاضران آب خواست به جای آب برای او شراب آوردند وقت رسول خدا صل اله و علیه و آله فرمود: ملعون کسی که کنار سفره ای بنشیند که در آن سفره، شراب نوشیده میشود.
در رابطه با ویژگی شیعیان محمدبن عجلان میگوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که یکی از شیعیان او وارد شد و سلام کرد حضرت از او پرسید: برادرانت که از نزد انها آمدی چگونه بودند؟ او در پاسخ آنها را ستود و پاک و نیکو معرفی شان کرد امام علیه السلام فرمود: عبادت ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟ عرض کردم بسیار ناچیز است امام فرمود: دیدار و احوال پرسی ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟ عرض کردم: اندک است. حضرت فرمود: دستگیری ثروتمندان از فقرا چگونه بود؟ عرض کردم: شما از اخلاق و صفاتی سوال میکنید که در بین مردم ما کمیاب است. حضرت فرمود: پس آنها چگونه خود را شیعه میدانند. حکایت: امام صادق علیه السلام با جابر از مکانی می گذشتدید یک باز شکاری، کبکی را دنبال کرده است که بگیرد و طعمه خود قرار دهد امام آستین خود را باز کرد و کبک، داخل آستین آن حضرت شد و از گزند باز در امان ماند. حضرت به جابر فرمود: این کبک مرا صدا کرد که او را نجات دهم من نیز با حرکت آستین باز را از او دور کردم تا کبک نجات یابد.
وجود مقدس امام صادق علیه السلام پرده از واقعیتی برداشت و فرمود: اگر شیعیان ما استقامت در دین به خرج می دادند و پیروی از ما میکردند گوش انان را به شنیدن سخن پرندگان آشنا میکردیم. خوانندگان محترم توجه داشته باشید که با این حکایت به ما راه و رسم متوسل شدن به اهل بیت را نشان میدهد و می آموزد که چگونه مشکلاتمان، دردهایمان، گرفتاری هایمان و … را از وجود ائمه اطهار بخواهیم و بگوییم آقا ما غیر شما پناهگاهی نداریم بگوییم آقاجان شیطان، نفس اماره و دشمنان ما را دنبال کرده و میخواهد ما رو شکار کند و به جهنم ببره شما آغوش محبتتون را باز کنید و نا را نجات بدهید. نام پیشوای ششم شیعیان جعفر کنیه اش ابوعبداله لقبش صادق پدر ارجمندش امام باقر علیه السلام و مادرش ام فروه میباشد او در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری در مدینه چشم به جهان گشود.
در میان امامان بزرگوار عصر امام صادق علیه السلام منحصر به فرد بوده و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچیک از امامان وجود نداشته است زیرا ان دوره از نظر سیاسی دوره ضعف و تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود و این دو گروه مدتی در حال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند. از زمان هشام بن عبدالملک تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در سال 132 به پیروزی رسید. از آنجا که بنی امیه در این مدت گرفتار مشکلات سیاسی فراوان بودند فرصت ایجاد فشار و اختناق نسبت به امام و شیعیان را مثل زمان امام سجاد نداشتند عباسیان نیز چون پیش از دست یابی به قدرت در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل میکردند از این رو این دوران دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار میرفت. در روایت آمده است که شبانه ریختند به خانه امام صادق علیه السلام و ایشان را با پای برهنه نزد منصور آوردند و خانه حضرت را آتش زدند منصور سه بار شمشیر کشید تا امام را به شهادت برساند اما هر سه بار منصرف شد بار سوم شمشیر را غلاف کرد و گفت: آقا را با احترام برگردانید. سوال کردند: چرا این کار را انجام دهیم؟ گفت هربار که شمشیر را بالا میبردم پیامبر خدا را میدیدم که با حالت خشم و غضب به من نگاه میکند ترسیدم ایشان را شهید کنم و نهایتا در سن 65 سالگی در سال 148 هجری دیده از جهان فرو بست و به دست منصور به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار مرقد مطهر پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.
منابع: سیری در آفاق
سوگنامه آل محمد
بحار الانوار ج 64 ص 147
منابع اسرار آل محمد ص 297
شواهد التنزیل ج 1 ص 341
تهذیب التهذیب ج 2 ص 104
وسایل الشیعه ج 24 ص 232
کافی ج 2 ص 173
قرآن کریم
سید عطاء عبدالمنافیی