گرچه محاکمه کنترلشده اعدام صدام حسین رئیسجمهور دولت بعثى عراق در شرایط اشغال آن کشور توسط آمریکا اسرار مهمى از جنگ را به خاک سپرد و مجال اعتراف وى به واقعیتهاى شوم دخیل در این جنایت بزرگ تاریخى را گرفت اما مرورى بر رفتار آمریکا در دوران جنگ تحمیلى، سند گویایى از مداخله و همراهى آنان به نفع صدام و علیه مردم و کشور اسلامى عزیزمان بوده که مرور آن با توجه به خط جدید آمریکا در برخورد با نظام مقدس اسلامى مىتواند درسآفرین و عبرتآموز باشد.
الف) همراهى با متجاوز
در حالىکه دولت بعثى عراق در 31 شهریور ماه 1359 تجاوز گستردهاى علیه خاک ایران صورت داده و بهطور یکجانبه عهدنامهى 1975 را نقض کرده بود؛ جیمى کارتر رییس جمهور وقت آمریکا در روز شروع جنگ چنین گفت: «جنگ احتمالاً ایران را به این نتیجه مىرساند که به دوستان و همسایگان نیازمند است و لذا وادار به آزادکردن گروگانها مىشود.»
وى دو روز بعد از آغاز جنگ در واکنشى کینهتوزانه اعلام داشت: «امیدوارم این جنگ، ایران را به لزوم رعایت قوانین بینالمللى متقاعد کند.»
گویا دراین میان تنها دغدغهى آنان بر هم خوردن نظم جهانى حاکم بود و لذا بدون محکومیت این تجاوز آشکار، تنها هشدار وى این بود که: «آمریکا در جنگ ایران و عراق بىطرف است و از همه کشورها از جمله اتحاد جماهیر شوروى مىخواهد که در جنگ ایران و عراق مداخله نکنند.»
در واکاوى این موضعگیرى بهظاهر بىطرفانه اما در واقع تأیید اقدام تجاوزکارانه و نقض حاکمیت جمهورى اسلامى ایران توسط یک عضو رسمى سازمان ملل، مىتوان دلایل زیر را از نگاه آمریکایىها در نظر آورد:
1- شکست آمریکایىها در حفظ رژیم دیکتاتورى پهلوى در مقابل انقلاب اسلامى و از دست دادن منافع راهبردى مرتبط با یک حکومت دستنشانده و مطیع.
2- تحقیر ناشى از اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 1358 و به گروگان در آمدن عوامل جاسوس آمریکا که شکست عملیات نظامى آمریکا در صحراى طبس و ابتداى سال 1359 ابعاد گستردهترى به این حس حقارت داده بود.
3- نگرانى از نظم جهانى و امنیت انرژى و امنیت رژیم صهیونیستى با پدیدهى صدور انقلاب و فراگیرشدن موج انقلاب اسلامى به سایر کشورهاى منطقه.
ب) حمایت آشکار از متجاوز
تصور و برداشت اولیه آمریکایىها این بود که 1- گسست انسجام نیروهاى مسلح، 2- وجود اختلافات داخلى همراه با نفوذ عناصر لیبرال و ملىگرا به درون نظام، 3- انزواى بینالمللى و عدم امکان دسترسى به تسلیحات و بهرهگیرى از اطلاعات و مشورت نظامى سایر قدرتها، ایران را در سراشیبى ضعف، سازش و یا سقوط قرار داده و از اصرار به تداوم مسیر انقلاب بر مىگرداند اما پس از پیشروىهاى ایران در عرصهى میدانى جنگ که از فرار بنىصدر و منافقین وارد مرحلهى جدیدى شده بود، آمریکایى با کنارگذاشتن حفظ بىطرفى ظاهرى براى جلوگیرى از شکست صدام به نفع وى به جنگ ورود کردند.
برژینسکى مشاور امنیت ملى کارتر اعلام داشت: «آمریکا باید در جهت متوقفکردن انقلاب اسلامى، کاملاً از رژیم عراق پشتیبانى کند و با صدام رابطه فوقالعاده برقرار کند.»
در عملیاتىکردن این راهبرد یعنى جلوگیرى از شکست عراق در برابر ایران بود که وزیر خارجهى آمریکا در نیویورک وارد مذاکره با طرف عراقى شد و کسینجر براى ارزیابى اوضاع عراق و طراحى نحوه و میزان حمایت از صدام، مخفیانه به بغداد سفر کرد.
برونداد این تغییرات عبارت بود از:
1- حذف کشور عراق از فهرست حامیان تروریسم توسط کنگرهى آمریکا و بازکردن مسیر ارسال تسلیحات به آن کشور.
2- تصویب کمک 9 میلیارد دلارى براى عراق در سالهاى 82 و 83 و اعطاى وام 2/1 میلیارد دلارى به شرکتهاى بخش خصوصى براى احداث خط لولهى جدید نفتى عراق به اردن.
3- موظفشدن سازمان مرکزى اطلاعات (سیا) به واگذارى اطلاعات ماهوارهاى به عراق.
ج) تلاش براى مهار قدرت جمهورى اسلامى ایران
پیروزىهاى پیاپى رزمندگان اسلام و تغییر موازنهى قدرت به نفع جمهورى اسلامى ایران در میدان جنگ و الهامبخشى بدون خط مقاومت در برابر توطئه و فشار دشمنان، آمریکایىها را متقاعد به اقدام مستقیم علیه جمهورى اسلامى ایران در جنگ تحمیلى کرد که عبارت بود از:
1- اقدامات عملى براى کاهش توان اقتصادى از طریق:
1/1- جنگ نفتکشها.
2/1- حمله به سکوهاى نفتى ایران.
3/1- کاهش قیمت نفت با تشویق حامیان منطقهاى به افزایش تولید.
2- ورود به خلیج فارس و حضور مستقیم علیه جمهورى اسلامى ایران.
اقدام اخیر که به بهانهى اسکورت کشتىهاى نفتى بود، زمینهساز درگیرى مستقیم با یگانهاى دریایى و اقدام علیه سکوهاى نفتى و در نهایت زدن هواپیماى مسافربرى جمهورى اسلامى ایران شد و البته هدف اصلى این حضور، اشراف اطلاعات در منطقه و ارائهى اطلاعات به ارتش و عراق بود.
3- اقدام براى جنگ نیابتى: تشویق رژیم صهیونیستى به حمله به لبنان، پس از فتح خرمشهر اقدام عملى براى درگیرساختن نیروهاى مسلح جمهورى اسلامى، بازکردن جبههى جدیدى علیه ایران در راستاى کمک به صدام بود که البته با هوشیارى امام راحل و مطرحکردن راهبرد رسیدن به قدس از راه کربلا خنثى شد.
د) جنایت در حمایت از جنایتکار
از نگاه حامیان صدام، مزیت جمهورى اسلامى ایران در جنگ، تکیه بر امواج انسانى و رزمندگان شجاع و جسورى بود که با تکیه بر ایمان و انگیزهى درونى، موازنه را به نفع خود تغییر داده بودند. از اینرو باید اقداماتى براى مقابله با این امواج صورت مىگرفت که آمریکایىها با تجزیه و تحلیل اطلاعات جمعآورى شده از میدان جنگ و پیروزىهاى رزمندگان اسلام به آن رسیده بودند. براى نیل به چنین هدفى، چند اقدام در دستور کار قرار گرفت:
1- استفاده از بمب خوشهاى و کشتار عظیم علیه امواج انسانى: از آلن فریدمن نویسنده و محقق آمریکایى بعداً نقل شد که آمریکا به پیشنهاد ویلیام کیسى، رییس سازمان سیا تحویل بمب خوشهاى به عراق را در اولویت قرار داد زیرا این سلاح را مناسبترین و کارآمدترین سلاح براى در هم شکستن امواج انسانى مدافعان ایرانى مىدانست. به اعتقاد او این بمبها مىتوانست به یک قدرت تصاعدى واقعى و مؤثر علیه قواى ایران تبدیل شود. سلاحى که گرچه بهلحاظ تکنیکى جزء سلاحهاى متعارف بهحساب مىآمد، اما در همچون سلاحهاى نامتعارف مىتوانست کشتار وسیعى به راه اندازد.
2- کمک به صدام براى تولید و بهکارگیرى سلاح شیمیایى: گرچه از متحدان غربى آمریکا مثل آلمان، سوئیس و اسپانیا بهعنوان کشورهاى مشارکتکننده در ساخت تسلیحات شیمیایى عراق نام برده مىشود، اما شبکه ABCآمریکا براى تشجیع متجاوزان عراقى و ایجاد دو جهت در طرف ایران، دست به افشاگرى ناخواسته زده و اعلام کرده که صدام از یک شرکت آمریکایى به نام ال کولا کور با تیمور بیش از 500 تن ماده شیمیایى به نام فیود گلیکول خریدارى نمود که این ماده بهگونهاى بود که در صورت مخلوطشدن با اسید کلریدریک به گاز خردل تبدیل مىگردد.
همچنین گزارشهاى دیگرى تأیید مىکرد که شرکتهاى خصوصى آمریکا در دههى 80 با گرفتن مجوز از طرف وزارت بازرگانى آمریکا، نمونههایى از مواد بیولوژیکى و میکروبى را به عراق صادر کردهاند که این مواد از نوع ضعیفشده نبوده و قادر به تولید مثل بودهاند. در میان آنها میکروب سیاه زخم، طاعون و همچنین یک باکترى سمى به نام ستریدیوم پاتولینى به چشم مىخورد.
3- سکوت در برابر جنگ شهرها: تلاش براى ایجاد شکاف بین حاکمیت و مردم بهطور غیرمستقیم از راه تحریم و ضربه به توان اقتصادى کشور و بهصورت مستقیم از طریق جنگ شهرها و کشتار غیرنظامیان دنبال مىشد که از سالهاى اول جنگ در دستور کار بود و با شلیک موشک به شهرها و بمباران شهرهاى مرزى انجام مىشد، اما در مراحل بعدى با کمک به صدام در دسترسى به فناورى تغییر در سامانههاى موشکى اسکاد و سکوت در برابر جنایت صدامیان علیه شهروندان غیرنظامى تشدید شده، اوج این جنایت حملهى شیمیایى صدام علیه ساکنین غیرنظامى شهر سردشت و چند روستاى مرزى بود که با سکوت آمریکا و متحدان غربى آن مواجه شد.
4- حمله به هواپیماى مسافربرى ایرانى: در سالهاى پایانى جنگ، آمریکایىها یکى از آشکارترین جنایتهاى ضد بشرى خود را با حمله به هواپیماى مسافرى جمهورى اسلامى به ثبت و بیش از 290 نفر مسافر بىگناه آنرا به شهادت رساندند. اوج فاجعه، تشویق فرماندهى ناو نظامى شلیککننده و آویختن مدال قهرمانه بر سینهى این جنایتکار بود، اقدامى که از آن بهعنوان اولتیماتوم آمریکایىها براى فشار بر جمهورى اسلامى براى پایاندادن به جنگى بود که استمرار آنرا مغایر با اهداف منطقهاى خود تشخیص داده بودند.
ه) تلاش براى پیشبرد راهبرد صلح بدون پیروزى
تحولات میدانى در عرصهى جنگ با دو پیروزى بزرگ جمهورى اسلامى ایران یعنى ورود به فاو در آخر سال 64 و باز پسگیرى شهر مهران در تابستان سال 65 که قدرت نظامى و استقامت و پایدارى رهبرى، نظام و مردم در شرایط سخت فشار را به نمایش گذاشت، راهبرد صلح بدون پیروزى یا جلوگیرى از شکست عراق را در دستور کار حامیان آمریکایى صدام قرار داد چرا که پیروزى ایران بهمعناى شروع موج جدیدى به نفع انقلاب اسلامى و تزلزل در سرنوشت متحدان عربى آمریکا بهویژه عربستان، کویت و اردن بود که در جنگ سرنوشت خود را به حیات صدام گره زده و بهطورمستقیم و آشکار از وى حمایت کرده بودند.
ریچارد نیکسون در کتاب فرصت را دریابیم، به همین استراتژى صلح بدون پیروزى اشاره دارد که البته در میدان نظامى از طریق تقویت صدام و در میدان سیاسى از طریق بازى با ایران دنبال مىشد.
بازى سیاسى با هدف ختم جنگ بدون تحمیل هزینهها و مخاطرات نظامى بود که البته بهصورت محتاطانه و طبقهبندىشده در درون حاکمیت کاخ سفید طراحى و البته در مرحلهى عمل با ناکامى مواجه شد.
این سناریو براى مقابله با هزینههایى بود که احتمال پیروزى جمهورى اسلامى در عرصهى جنگ مىتوانست بر آمریکا و متحدان منطقهاى آن تحمیل نماید یا بهعبارتى توقف در روندى بود که با برترى نظامى ایران با اهداف و منافع رهبرى مغایرت داشت چرا که:
1- ایران غلبه نسبى در عرصهى میدان جنگ پیدا کرده و امکان احتمال پیروزى را بهدست آورده بود.
2- ایران مزیت کسبشده در جنگ را ابزارى براى کسب اعتبار بینالمللى بهویژه در بین کشورها و یا جنبشهاى ناراضى از نظم موجود قرار داده بود.
3- ادامهى حضور خصمانهى آمریکا در جنگ، واجد هزینههاى چندگانهى اقتصادى، سیاسى و نظامى بود.
در چنین شرایطى در بخشى از بدنهى سیاسى کاخ سفید این جمعبندى پدید آمد که باید ضمن خط فشار، مسیر رابطه و مذاکره با جمهورى اسلامى دنبال شود اینگونهکه ماجراى اعزام مک فارلین طراحى و به اجرا در آمد.
جمهورىخواهان محافظهکار آمریکایى که طراحى دیپلماسى را بر عهده داشتند، با تصور اینکه ایران براى ادامهى نبرد به 1- تسلیحات جدید نیاز مبرم دارد، 2- ادامهى جنگ و خستگى از آن موجب پدیدآمدن اختلاف در داخل و ترغیب بخشى از نیروهاى درونى به نرمش و پایاندادن به جنگ از مسیر مذاکره شده است، مذاکره با طعم نظامى را طراحى کردند.
به این منظور آنان در چهار مرحله، محمولههاى سلاح توسط هواپیما را به ایران منتقل و در مرحله سوم مک فارلین را به همراه 3 نفر دیگر و هدایایى مثل انجیل امضاءشده به دست ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا، کیکى بهصورت کلید و یک اسلحهى کمرى با گذرنامهى ایرلندى به تهران فرستادند.
حضرت امام با اطلاع از موضوع، مذاکره با آمریکا را منع و اجازه بررسى جوانب امر را به چند نفر نیروى امنیتى دادند که براى کسب اطلاعات از آمریکایىها، حدود سه ساعت با آنها دیدار کرده و با انتقال آنان به مجموعهاى پذیرایى به مدیریت زمان براى دریافت محمولهى چهارم تسلیحات نظامى پرداختند. پس از 5 روز آمریکایىها بدون دیدار با حکام رسمى و دستیابى به اهداف خود، با دست خالى ایران را ترک کردند.
گرچه در سطح مسؤولان با توجه به مشکوکبودن موضوع، نیازى به اعلام آن دیده نشد و نیاز به بررسى بیشتر داشت، اما خبر آن از سوى سیدمهدى هاشمى از عناصر نفوذى در بیت قائم مقام رهبرى در اختیار رسانههاى خارجى مخالف ایران قرار گرفت.
این خبر مىتوانست چند پیامد منفى براى کشور داشته باشد:
1- اختلاف و شکاف در مسؤولان و متهمشدن برخى مسؤولان به سازش.
2- بىاعتبارشدن جمهورى اسلامى نزد کشورها و جنبشهاى انقلابى و دولت.
3- اعتباریافتن خط مذاکره و سازش و ناجى معرفىشدن آمریکا در جنگ.
از اینرو با تدبیر حضرت امام خمینى(ره) آقاى هاشمى مأموریت یافت در سخنرانى 13 آبانماه و خطبههاى نمازجمعه با افشاء این ماجرا، امکان بهرهبردارى صورى از آنرا خنثى نماید.
آمریکایىها که تا پیش از این با لحاظکردن موضوع در دیپلماسى پنهان، به تکذیب آن برخاسته بودند، ضربهى مهلکى دریافت داشته و این واقعه به ایران گیت شهرت یافت. نیویورک تایمز نوشت: ریگان هیچگاه تا این حد زبانبسته، بىاعتنا و مغالطهکار دیده نشد. بى.بى.سى گفت: ریگان چهارمین نفرى است که بعد از شاه، کارتر، صدام، توسط امام خمینى ساقط مىشود.
گرچه برخى مقامات آمریکایى از این اقدام دفاع و آنرا راهى براى پایاندادن به جنگ معرفى کردند که دیگر براى آمریکا نفعى نداشت.
اما حضرت امام این ماجرا را به فرصتى براى قدرتنمایى بیشتر جمهورى اسلامى تبدیل و با تلقىکردن آن به برکت الهى و عظمت ایران اسلامى و ناتوانى آمریکا فرمودند: رئیس جمهور آمریکا در این رسوایى باید عزا بگیرد و کاخ سفید مبدل به سیاه شود گرچه همیشه بوده است. آنهایى که مىگفتند قطع رابطه مىکنیم امروز معلوم شد که با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمدهاند.
همچنین معظمله، عدم شناخت نظام جمهورى اسلامى ایران و غرور آمریکایى را عامل این رفتار معطوف به شکست آمریکایىها معرفى و فرمودند: «آنکه ادعا مىکند که اگر من به شوروى رفته بودم رئیسجمهور شوروى سه مرتبه دیدن من مىآمد، گمان مىکند اینجا هم شوروى است. اینجا کشور اسلام است. در اینجا کشور رسول خداست. اینجا بسیجىهاى ما و امت ما شرافت دارند بر تمام کاخنشینهاى عالم و همه کسانىکه گمان مىکنند باید عالم پیش آنها خاضع باشند.»
منبع: خبرگزاري تسنيم