بورس از ارکان مهم اجرایی بازار سرمایه است که به عقیده اقتصاددانان و سرمایه گذاران یک بازی برد-برد سه طرفه برای سرمایه گذار، منتشرکننده سهام و اقتصاد کلان کشور است. شرکت های منتشر کننده سهام می توانند از منافعی چون سهولت تأمین مالی شرکت ها از طریق بورس، افزایش نقدشوندگی سهام و کاهش هزینه سرمایه، افزایش اعتبار داخلی و بین المللی، ارزیابی بهتر عملکرد مدیریت شرکت، افزایش قدرت چانه زنی شرکت و بهبود ساختار مالی و اقتصادی بهره مند شوند. وجود بازار بورس فعال و شفاف به رشد و توسعه اقتصادی کشور، تخصیص بهینه سرمایه، افزایش ثروت و رفاه اقتصادی، کنترل حجم نقدینگی اقتصاد، گسترش اقتصاد بازار و نظارت عمومی بر شرکت ها کمک می کند.
با وجود همه این مزایا اما هنوز می بینیم شرکت هایی را که ابتدا بسیار معدود و اکنون در سایه نظارت ضعیف و برخورد دیر هنگام مراجع قانونی، تعدادشان رو به فزونی است، ترجیح می دهند سهامشان را خارج از این بازار به فروش برسانند و متاسفانه برخی افراد ناآگاه نیز با پذیرش این شرایط بدون ضابطه و بی نظارت اقدام به خرید سهام از آن ها می کنند. البته پیش از این نیز بارها درباره تبعات سوء چنین رویکردی گفته ایم ولی هنوز و بنا به دلایلی نخواستیم به این سئوال مهم بپردازیم که چرا برخی از این شرکت ها از ارائه سهام در بازار بورس طفره می روند. به راستی علت این گریز چیست؟ آیا همان گونه که برخی از آن ها مدعی اند، بوروکراسی شدید دولتی و زیان سهام داران یا ممانعت از چالاکی و پویایی شرکت و یا حتی مخالفت برخی سهام داران عمده است( که این مورد آخر خود البته بسیار تامل برانگیز است؟).
جز در مورد آخر که بسیار مبهم و سوال برانگیز است برای دو بهانه دیگر هم راهکار قانونی و ساده ای وجود دارد به نام “فرابورس”. جالب آن که یکی از این شرکت ها مدعی شده هم اکنون آن ها در قالب فرا بورس در حال ارائه خدمت هستند ولی ظاهرا درک وی از فرابورس اشتباه است. فرابورس، مشابه بورس اوراق بهادار تهران، بازاری برای معامله اوراق بهادار است که البته نسبت به بورس تهران دارای شرایط ساده تری برای پذیرش شرکت ها است و انواع متنوعی از اوراق بهادار با روش های مختلف در این بازار قابل معامله هستند. همچنین از نظر مقررات معاملاتی نیز تفاوت های اندکی بین این بازار با بورس تهران وجود دارد. شرکت هایی که شرایط لازم برای ورود به بورس تهران را نداشته باشند، می توانند با سهولت بیشتری به فرابورس وارد شوند. البته نکته مهم اینکه این بازار نیز کاملا تحت نظارت و استاندارد است ولی شرایط آن از بورس تهران ساده تر است.
فرابورس بازار اوراق بهاداری رسمی و تحت نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار محسوب می شود. این بازار با هدف بهره گیری صنایع نوپا از منابع مالی بازار سرمایه، همچنین تنوع بخشی به اوراق بهادار قابل معامله ایجاد شد. با تصویب برخی قوانین در فرابورس، رویه های پذیرش و انجام معاملات اوراق بهادار در این بازار در مقایسه با بورس تسهیل شده است. لذا بسیاری از شرکت های سرمایه پذیر که در چارچوب قوانین بورس اوراق بهادار امکان عرضه سهام خود را به عموم ندارند، قادرند منابع مالی مورد نیاز خود را از طریق این بازار تأمین کنند. در عین حال سهامداران نیز با خیالی آسوده نسبت به مورد نظارت قرار گرفتن این فرآیند اقدام به خرید و فروش می کنند.
اما آن چه که در برخی موارد در حال وقوع است این که شخصی که در زمینه کسب و کار و تجارت سابقه و شهرت خوبی دارد، شرکتی را تاسیس می کند. سپس شرکت اصلی شرکت دیگری را تاسیس کرده و بخشی از سهام خود را به آن می فروشد، حال این شرکت است که وارد بازار شده و با تبلیغات و ایجاد جو روانی و شایعات مختلف، فروش سهام را آغاز می کند. نکته جالب در قیمت گذاری سهام است؛ در ابتدای تشکیل شرکت، قیمت اسمی هر سهم را در اساسنامه بسیار پایین و در حد 2000 تا 5000 ریال تعیین می کنند. همین امر در کنار بازار داغ شایعات و احتمال افزایش قیمت ها در آینده نزدیک سبب جذاب شدن بیشتر سهام شده و صفوف خرید زنجیره وار ایجاد می کند.
فروش سهام در این شرکت ها بدون ضابطه و مشخص بودن مکانیزم قیمت گذاری و ارزش گذاری است. آن ها با کارشناسان داخلی خود بر روی سهام قیمت گذاری می کنند که اغلب این قیمت ها غیر واقعی و غلط است و مکانیزم و سیستمی برای خرید و فروش و عرضه و تقاضای سهام وجود ندارد. اگر ارزش ذاتی این شرکت ها را بررسی کنیم هر سهم چندین برابر بیشتر از ارزش واقعی سهام معامله می شود و این کار به طور قطع با ریسک بالایی همراه است و ممکن است شائبه سفته بازی را به وجود بیاورد.
کما اینکه پایگاه خبری “بورس نیوز” مرداد ماه امسال در تحلیل ارزش قیمت واقعی سهام یکی از این شرکت ها نشان داد که قیمت واقعی هر سهم آن در صورت ارائه در بازار بورس در آن مقطع، یک چهارم میزان اعلام شده است. در واقع مردم هر سهم را آن زمان چهار برابر گرانتر از قیمت واقعی آن می خریدند.
و اما اکنون آن روی سکه را ببینیم. اینکه در صورت بروز اتفاقی در حوزه این شرکت ها و نبود منابع مالی لازم برای حفظ قیمت سهام، چه کسی پاسخگوی خریداران سهام است؟ و آیا کسی با این قیمت های نجومی سهام را از مردم خریداری می کند؟ اینکه این شرکت ها در همان ابتدا اعلام می کنند که خود خریدار سهام مردم هستند، خلاف قانون و نوعی دور زدن قانون نیست؟
آیا نباید مسئولان ذی ربط قبل از این که کار به این جا برسد از این روند جلوگیری می کردند؟ و البته یک سوال مهم نیز از خریداران سهام قابل طرح است. آیا زمانی که آنان به وسوسه سود کلان در زمان کوتاه پاسخ مثبت دادند نباید فکر پذیرش ریسک از دست دادن تمام سرمایه خود را می کردند؟