به گزارش گلپانا به نقل از خبر آنلاین ، بعد از دو روز رایزنی، روز شنبه سرگئی لاوروف و جان کری وزرای خارجۀ روسیه و آمریکا پیرامون تسلیحات شیمیایی سوریه به توافق رسیدند. طرفین موافقت کردند ظرف یک هفته سوریه باید لیست جامع ذخایر سلاحهای شیمیایی خود را به سازمان ملل تحویل ومتعاقباً تدابیر فوق العاده برای نابودی سریع این سلاحها درنظر گرفته خواهد شد. استفاده از زور در صورت تخطی سوریه از موارد توافقشده براساس اصل هفتم منشور سازمان ملل نیز در طرح پیشبینی شده است.
اما توافق صورت گرفته چه پیامدهایی در بلندمدت و میان مدت برای سوریه و کشورهای منطقه میتواند داشته باشد؟ آیا بحران به سمت یکسره سازی میرود؟ در آن صورت آیا این توافق تأثیری بر موقعیت ایران هم دارد؟ محمد ایرانی، کارشناس جهان عرب، سفیر و کاردار پیشین کشورمان در لبنان و اردن به این پرسشها پاسخ میدهد:
توافق صورت گرفته آیا گام مثبتی در راستای یکسره سازی بحران سوریه است؟
با توجه به توافقات صورت گرفته، روسها در تلاشند قطعنامهای را به شورای امنیت ببرند که بدون وتوی آنها به تصویب برسد؛ قطعنامهای که طی آن بر موارد توافق شده تأکید داشته باشد.
در واقع مفهوم توافق اخیر صورت گرفته اینست در صورتی که سوریه از سلاح شیمیایی استفاده نکرده، آمریکا نمیتواند اقدام نظامی علیه این کشور صورت دهد. در واقع روسها این بهانه را از آمریکا گرفتند که در آینده نتوانند مجدداً سوریه را تهدید به حملۀ نظامی کنند.
البته آمریکاییها معتقدند زمینه های فشار باید ادامه داشته باشد و وضعیت به همین شکل پیش برود تا آمریکاییها دست برتر را داشته باشند. اما به نظر میرسد روسها از آمریکاییها تعهد گرفتند تا زمانی که سوریه از سلاحهای شیمیایی استفاده نکرده هیچ اقدامی به صورت نظامی از طرف آمریکا صورت نگیرد و در صورت استفاده، تحت فصل 7 منشور سازمان ملل اقدام جمعی علیه سوریه صورت گیرد و در آن صورت، روسیه نیز باید با حامعه بین الملل همکاری کند و در کنار سایر کشورها قرار گیرد.
با توافق صورت گرفته باید نسبت به آینده خوش بین بود؟
البته ایالات متحده آمریکا به شدت تلاش دارد که برگۀ سلاحهای شیمیایی را به طور کامل از چنگ سوریها خارج کند. سوریه همواره از سلاحهای شیمیایی به عنوان ابزار بازدارنده استفاده کرده بود و هدف آمریکا این بود که در این روند، سوریه خلع کامل شیمیایی شود تا چنین امکانی برای این کشور دیگر وجود نداشته باشد. آمریکاییها با این اقدام، اهداف فراتری را پیگیری می کنند؛ در واقع هدف اینست که با شرایطی که فراهم شده یک حاشیه امنیتی بیشتر برای رژیم صهیونیستی در نظر بگیرند؛ تنها تهدید بازدارندۀ سوریها در تعاملات منطقه ای و در مقابل توان بازدارندگی رژیم صهیونیستی سلاح شیمیایی بود؛ مسلماً آمریکایی ها بعد از خلع سلاح شیمیایی سوریه توانستند این برتریِ قدرت بازدارندگی در این تحول اخیر را به سود اسراییل پایان بدهند.
اینگونه به نظر میرسد که دلیل استقبال آمریکا از طرح روسیه نیز همین بود؛ چون از پیش هدفی بزرگتر یعنی تغییر توازن مدنظر بوده است. اینگونه نیست؟
به نظر من، آمریکا از همان ابتدا محور مقاومت را نشانه گرفته بود. در واقع از ابتدای امر زمانی که آنها موافقت کردند که به مخالفان سلاح و تجهیزات بدهند، به صورت خفته و پشت پرده در جهت منافع همپیمان اصلی خودشان این تحولات را دنبال میکردند.
فراموش نکنیم که استراتژی آمریکا در خاورمیانه بر سه چیز استوار است: تعهد حفاظت از اسراییل، حفاظت از انتقال شاهراههای نفت به سمت آمریکا و اروپا و بالاخره مبارزه تروریسم.
از ابتدای بحران سوریه یکی از اهداف مهمی که مدنظر آنها بوده و با این اقدامات توانستند بدان دست یابند، تضعیف سوریه بود.
چرا روسها به یکباره ابتکار عمل را در دست گرفتند؟
در این تحول، توصیۀ برخی از کشورهای تأثیرگذار منطقه در سوریه نقش مهمی داشت؛ وضعیت منطقه به سمتی رفته بود که هر لحظه امکان حملۀ نظامی وجود داشت و تهدید آمریکاییها خیلی جدی ارائه شده بود و حتی زمان حمله نیز اعلام شده بود.
این بدان معنا نیست که کل آمریکا و تصمیم گیرندگان در آمریکا با مداخلۀ نظامی موافق بودهاند، برعکس آنها نگران تبعات این اقدام هم بودند که بر دغدغههای آنها میافزود. واقعیت اینست که اکثر مردم آمریکا مخالف حمله بودند و بیش از همه نگران هزینههای آن بودند و قاعدتاً پاسخ دادن به مردم برای سیاستمداران مشکل میشد. به ویژه اینکه هنوز کنگره تصمیمی برای حمله نداشت و احتمالاً به سمت مخالفت نیز پیش میرفت.
در عین حال در بحث توازن بازدارندگی در منطقه توسط نیروهای بین المللی که یک ضلع آن توسط روسیه نمایندگی میشد، خود روسها نیز چندان با نظامیتر شدن بحران سوریه موافق نبودند و به عبارت دیگر روسیه هم در برابر تهدید حملۀ نظامی آمریکا با بحران جدی مواجه میشد؛ اگر این حمله سر میگرفت، روسها آمادگی متقابل نداشتند و توازن بازدارندگی به سود آمریکا میبود. از این رو روسیه بیش از همه نگران تبعات منفی حمله برای خودش بود.
جمهوری اسلامی ایران نیز از آنجایی که نظامی شدن بحران سوریه را به سود خود نمی دید و معتقد بود که بهترین گزینه برای حل بحران تلاش برای جلوگیری از حمله نظامی باشد، با این شرایط به نوعی کنار آمد و از طرح روسها استقبال کرد. همۀ اینها دست به دست هم داد تا این طرح به نوعی جلو برود.
آینده را چگونه پیش بینی میکند؟
در این میان یک نگرانی وجود دارد، اگر تلقی آمریکاییها از طرح روسیه و موافقت طرحهای مختلف به این معنا باشد که در مواضع سوریه و سوریه عقب نشینی دیده شده است و سوریها پذیرفتهاند که زرادخانههای هستهای آنها در اختیار یک نظارت بین المللی قرار گیرد به نظرم همچنان این فشارها و تهدیدها ادامه خواهد داشت. در واقع غرب مقاومت در مقابل این مسئله را شکننده میبیند. اما ظاهرا روسها این مسئله را متوجه شده اند بنابراین دنبال آنند تعهدی که به طرف غربی داده می شود مشروط به استفاده از سلاح شیمیایی از سوی سوریه باشد و نه آنکه هر زمان که آمریکاییها خواستند میتوانند به سوریه حمله کنند. به یک معنا روسها دست آمریکاییها را در این میان بستند.
روند مذاکرات چه میشود؟
چگونگی مدیریت این مسئله از طرف حامیان سوریه و مخالفان حمله نظامی به این کشور به ویژه در جریان نشست های سیاسی مخصوصاً در ژنو 2 میتواند این بحران را تا حدودی کاهش دهد و تهدیدات موجود از طرف غرب در منطقه را به فرصتی تبدیل کنند که در آن نقش کشورهای حامی سوریه اگر برجسته شود، سطح خصومتها را کاهش خواهد داد.
در این چهارچوب امکان استمرار گفتگو به سمت داخل سوریه و گروههای داخل نیز کشیده خواهد شد و می تواند آغاز مفید و مثبتی برای یافتن به منظور پایان درگیریها در سوریه باشد. فضای کنونی میتواند فرصتی برای گفتگوهای ایران و آمریکا و یا در قالب مذاکرات 1+5 جهت از سرگیری مذاکرات هسته ای فراهم کند.
در صورتی که این بحران به سمت یکسره سازی پیش برود، چه پیامدهایی برای ایران دارد؟
در صورت حملۀ نظامی آمریکا امکان گفتگوی مستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا بر سر مسئلۀ هستهای و یا هر موضوع دیگری اگر نگوییم منتفی میشد، اما تا زمان نامعلومی به تعویق میافتاد.
در چنین فضایی سطح خصومتها بیشتر میشد؛ متعاقباً منافعی که از قِبل گفتگو و رفتن به سمت ایجاد یک فضای مثبت برای کاهش فشارهای غرب و آمریکا علیه ایران به ویژه در بخش تحریمها میتوانست ایجاد شود، از بین میرفت.
در صورت حملۀ نظامی این فرصت برای ایران کمتر خواهد بود، اما به نظر میرسد که با پیدا شدن راه حلی که بتواند در آن نوعی همکاری میان ایران با روسیه از یکطرف و ایران با غرب در طرف دیگر در مورد سوریه برای پایان بحران تعریف شود؛ این موضوع میتواند نقش سازندۀ جمهوری اسلامی ایران در منطقه را بیشتر به نمایش بگذارد و فضای جدیدی را برای تعدیل برخی از فشارهای موجود بر روی ایران بردارد و به سمت پیدا شدن راه حلی برای پایان بحران ایران و غرب راهگشا باشد که در این صورت این به معنای تبدیل کردن تهدید به فرصت است.