logo

امروز چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳

Wednesday, 8 January , 2025

با ستارگان دوران شور و حماسه؛

مادر جان ! مبادا بعد از شهادتم ناراحت شوی و گريه کنی

شهید محمد تقی تکبیری:مادر جان ! مبادا بعد از شهادتم ناراحت شوی و گريه کنی، مگر مکتب ما همان مکتبی نيست که پيامبرش حضرت محمد (ص) و امامش علی (ع) است.مادر جان مگر من از علی اکبر حسين (ع) عزيزترم. نه .هرگز چنين نيست.

تاریخ انتشار: ۰۷:۲۲ - یکشنبه ۱۳۹۳/۰۸/۱۱
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
مادر جان ! مبادا بعد از شهادتم ناراحت شوی و گريه کنی

گلپانا ؛ امروز ما مثل اصحاب امام حسين (ع) در محاصره اقتصادی و نظامی قرار گرفته ايم و راه آزاد شدن خيلی راحت است با يک بله گفتن و به رسميت شناختن مظهر کفر و ظلم جهانی يعنی آمريکا و روسيه و تن دادن به ذلت و خواری و بردگی آنها هم از محاصره اقتصادی و هم نظامی نجات پيدا می کنيم اما مگر می شود ما پيرو امام حسين (ع) و فرزند پاکش (امام خمينی) عزيز باشيم و اينچنين انتخاب کنيم؟

هرگز، دور باشد از من چنين عملی سرزند.

پدر جان من راهم را شناختم و دنبالش رفتم و خوشحالم، من امروز احساس می کنم که دوباره جريان کربلا تکرار می شود و حسين زمان خمينی روح ا… (هل من ناصر ينصرنی) را فرياد می زند آيا می شود جواب فرزند پيامبر(ص) را نداد والله نه، من مردن را بهتر از زندگی ذلت بار می دانم ودر جواب حسين زمانم می گويم لبيک لبيک.

مادر جان مبادا بعد از شهادتم ناراحت شوی و گريه کنی، مگر مکتب ما همان مکتب نيست که پيامبرش حضرت محمد (ص) و امامش علی (ع) است و و مگر مکتب ما همان مکتبی نيست که بهشتی هايش آنطور تکه تکه شدند و رجائيهاو باهنرهايش آنطور در آتش جزغاله شدند و سوختند و مگر مکتب همان مکتبی نيست که صدوقی ها و مدنی ها و دستغيبها و اشرفی هايش آنگونه در محراب عبادت ترور می شوند و روی منافقان را هر روز کمتر و سياهتر می کنند و مگر مکتب ما همان مکتبی نيست که جوانهايش آنطور در جبهه ها تکه تکه می شوند و به شهادت می رسند و مگر مکتب ما همان مکتبی نيست که جوانهايش در جبهه ها پاهايش را از دست می دهند و باز می گويند ای کاش خدا ما پا داشتيم تا در راهت جهاد می کرديم.

مادر جان مگر من از علی اکبر حسين (ع) عزيزترم نه هرگز، چنين نيست مگر امام عزيزمان 18 سال پيش که تبعيد شدند به ترکيه وقتی که نصيری ملعون از او پرسيد که تو سربازانت کو نگفت که سربازان من آنهائی هستند که الان در کوچه خاکبازی می کنند و يا اينکه در قنداقند پس چه جمله ای از اين بهتر برای ما مگر امام نمی گويد رهبر ما آن طفل 12 ساله ساله ای است که نارنجک به کمر می بندد و خود را برابر تانک دشمن می اندازد تا يک تانک دشمن را منهدم کند.

مگر ما خانواده هايی نداريم که چهار تا پنج فرزند شهيد شده اند باز هم می گويند ای کاش يک فرزند ديگر داشتيم تا در راه اسلام می داديم.

مادر جان من هم دوست دارم هم مانند آن مادری باشی که وقتی فرزندش شهيد شده بود بالای سرفرزندش او را می بوسيد و می گفت من اين هديه را در راه خدا و امام دادم.

برادران عزيز و خواهران مهربانم بيائيد سر جنازه ام را بگذاريد بينتان و با آن عکس بگيريد و ناراحت نشويد برادران دوست دارم که وقتی جنازه ام را آوردند بيائد سر جنازه ام و بگوئيد افتخار می کنيم که اين يک برادر را در راه خدا داديم.

برادران و خواهران امام را دعا کنيد و هميشه پشتيبان ولايت فقيه باشيد.

خاطره ای از شهید محمدتقی تکبيری:

مادرش می گفت یک بار برای کسی نقل کردم که فرزندم به بسیج می رود و فعالیت می کند. گفت مادر من نمی خواهم تظاهر کنم. شما هم خودنمایی نکنید.


برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاه‌ها
  1. آرش گفته :

    جالب و تاثر برانگیز بود

دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در دیار عالمان منتشر خواهد‌ شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌ شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌ شد