گلپانا ؛ وقتی جنگ شد دیگر مدرسه نرفت. گفت جبهه واجب تر است.
در زمان شاه به پدرش می گفت رادیو و تلویزیون نخر.
کار خانه را کمک مادر انجام می داد. وقتی مدرسه تعطیل بود، می رفت کمک پدر سر کوره و کشاورزی هم می کرد.
زیاد لباس نمی خرید. از پدر پول تو جیبی درخواست نمی کرد.
موقع استراحت هم به بسیج می رفت و کم تر به خانه می آمد. به دوستانش گفته بود می خواهم مادرم به دوری من عادت کند، چون شهید می شوم.
سلام
عزاداری ها قبول
علی رغم این که مدت ها دنبال خاطراتی از شهدای گلپایگان بودم و به هر جا که ممکن بود سر زدم چیزی پیدا نکردم تا این که متوجه شدم این سایت خاطرات شهدا را منتشر می کند
بسیار خوشحال شدم و اومدم تا هم بخونم و آشنا بشم هم از زحمات شما تشکر کنم
اجرکم عند الله
به راستی که شهدا خیلی غریب اند